بسم الله الرحمن الرحیم

عاشقانه های من و تو

عاشقانه های من و تو

ادب مع الله

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ مهر ۹۵، ۲۳:۳۲ - علی اصغر عبدالکریمی
    لایک

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


بالاخره، بعد از مدتها صفحه کلید با ما سر سازش گذاشت.


و اما قدر...

خوب گوش کن.

به حضرت مریم فرمود نخل را تکان بده! تا برای تو خرمای تازه بریزد.

نخل را تکان بده؟ یک زن، آنهم در حالت ضعف بدنی، آنهم نخل خرما !


یادم به حضرت اباالفضل افتاد که من از او غافل و او به یادم بود. فکر کردم، خوب اینها هر چقدر که ما غافل باشیم خودشان یادمان هستند و برایمان آنچه لازم باشد مینویسند.

فرمود ...

تو باید نخل را تکان دهی.

تو نخل را تکان بده.


شب را باید تا صبح بیدار بمانیم. 

عین شاگردی که نگران تصحیح برگه اش کنار معلم میایستد تا ببیند بالاخره نمره چند میگیرد.


--------

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۴:۰۴
ساهره

بسم الله الرحمن الرحیم


تازه از خواندن یک درس سخت فارغ شده بودم.

چند دقیقه استراحت بود و بعد درسی دیگر.

به خودم مشغول بودم.

نشسته بود آنطرف تر

مثل همیشه با ملاحظه گفت: "بیکاری؟"

گفتم: "بیکار کـــه ... "

این جمله اش همیشه مقدمه این بود که میخواهد کاری محول کند و من 

این جمله ام همیشه نشانه ...


گفت شبی 10 دقیقه برای من وقت بگذار.


عزیزمن

قبل از اینکه بگوید چه باید بکنم، تمام شد.

عزیز جان

دلم همیشه هواییت است.

این شبها، این سحر ها، سر افطار، موقع دعا، شبهای قدر، با یاد امام حسین علیه السلام، یاد تو نیز جاریست.


گمانم به دعای افتتاح رفت.

عجب عاشقانه دل انگیزی!


یرفعک الله مقامک

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۵ ، ۱۴:۵۲
ساهره